خواندنی هایی از پرتره ای از یک مرد ناتمام



تو را خط زدم پرونده ی زندگیم خالی شد، برگی نمانده که من باشم و من، غمی نیست زندگی را از سر می گیریم.

------------------------

یادداشت:کوچکتر بودم دل بزرگتری داشتم حالا که بزرگترم چه دلتنگم

------------------------

بی وفا باشی شکایت می کنند، با وفا باشی خیانت می کنند، مهربانی گرچه آیینی خوش است، مهربان باشی رهایت می کنند

-----------------------

سه جور دوستت دارم اینجوری، اونجوری، بدجوری

-----------------------

انگار ثانیه ها لنگ می زنند وقتی دلی برای دلی تنگ می شود

----------------------

این روزها آنقدر تنها هستم که تنهایی دلواپسم شده. لبخند می زنم تا قدری آرام گیرد بیچاره دلم طاقتش تمام کم شده است

--------------------

به دو چیز عشق می ورزمیکی تو و دیگری وجود تو. به دو چیز اعتقاد دارم یکی خدا و دیگری تو در این دنیا دو چیر می خواهم یکی تو و دیگری خوشبختی تو

--------------------

اون کسی که چتر و ساخت عاشق بود؟ نه عزیز دل آدم بود

-------------------

میگن دلتنگی قشنگترین هدیه عشق است، حالا با این هدیه قشنگ چه کنم.

-------------------

زندگی را تو بساز نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف...

-----------------------

دفعه بعد خواستی به دیدنم بیایی سنجاق قفلی بیاور می خواهم دلم را به دلت سنجاق کنم

-----------------------

زندگی یعنی جنگ تو بجنگ

زندگی یعنی عشق تو بدان عشق بورز

خاطرم نیست تو از بارانی یا که از نسل نسیم، هر چه هستی گذرا نیست هوایت، بویت، فقط آهسته بگو با دلم می مانی؟

 

Sender: E.m.j

 



شاد و خندون باشید

 

 

وصف حالی از دوران دانشجویی



وصف حالی از دوران دانشجویی

روزگارم خوش نیست

ژتونی دارم

خرده عقلی

سر سوزن شوقی

 

اهل دانشگاهم

قبله ام آموزش

جانمازم جزوه

مشق از پنجره ها میگیرم

همه ذرات وجودم متبلور شده است

 درسهایم را وقتی می خوانم

که خروس می کشد خمیازه

مرغ و ماهی خواب است

 

خوب یادم هست

مدرسه باغ آزادی بود

درس بی کرنش می خواندیم

نمره بی خواهش می آوردیم

تا معلم پارازیت می انداخت

همه غش می کردیم

کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت

 درس خواندن آنروز

مثل یک بازی بود

کم کمک دور شدم از آنجا

بار خود را بستم

عاقبت رفتم در دانشگاه

چیزها دیدم در دانشگاه

من گدایی دیدم در آخر ترم

در به در می گشت

یک نمره قبولی می خواست

 

من کسی را دیدم

از دیدن یک نمره ده

دم دانشگاه پشتک می زد

شاعری دیدم

 هنگام خطابه

به خرچنگ می گفت ستاره

و اسید نیتریک را جای می می نوشید

همه جا پیدا بود

همه جا را دیدم

بارش اشک از نمره تک

جنگ آموزش با دانشجو

فتح یک ترم به دست ترمیم

قتل یک لبخند در آخر ترم

همه را من دیدم

 من در این دانشگاه در به در و ویرانم

من به یک نمره نا قابل ده خشنودم

من به لیسانس قناعت دارم

من نمی خندم اگر دوست من می افتد

من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بکنند

و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

 

من در این دانشگاه

در سراشیب کسالت هستم

خوب می دانم استاد

کی کوئیز می گیرد

برگه حذف کجاست

ما بدانیم اگر سلف نباشد

 همگی می میریم

و اگر حذف نباشد

همگی مشروطیم

 

نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود

کار ما نیست شناسایی مسئول غذا

کار ما نیست شناسایی بی نظمی ها

کار ما شاید اینست که در مرکز پانچ

بنشینیم و لبخند بزنیم  و بگوییم چرا؟




شا د و خندون باشید


یه اتفاق باحال


سلام دوستان عزیز می خوام یه چیزی براتون تعریف بکنم که تا بحال تو عمرتون ندیدین حداقل اونهایی که از مترو استفاده می کنن ندیدن، دیروز من و خواهرم با مامان می خواستیم با مترو بریم جایی که باورتون نمیشه چقدر شلوغ بود من و مامان و خواهرم و یه خانم دیگه توی گیت ایستگاه مترو وایساده بودیم ومی خواستیم به ترتیب بلیط هامونو بزنیم که خواهرم بلیط و وارد دستگاه کرد که یه دفعه اون خانومه نمدیدونم چطوری از صف زد بیرون و مامانمو خواهرمو و اون خانومه یهو با هم از گیت رد شدن... و منم هاج و واج مونده بودم که این خانومه چقدر باحال تشریف دارن باورتون نمیشه سه نفر با یک بلیط از تو گیت رد شدن و خوشحال و خندون من که حسابی کف کرده بودم بلیط خودمو تو دستگاه کردم و می ترسیدم یه وقت اون آقاهه مسئول گیت به مامانمینا گیر بده و اون خانومه هم با سرعت تمام ناگهان غیبیش زد... خیلی باحال بود و خانمه هم چقدر با خودش حال کرده که چقدر من زرنگم البته احتمال میدم که خانومه خیلی عجله داشته و اصلا متوجه نبوده هااااان نظر شما چیه؟؟!!!

شادو خندون باشید