عیدتون مبارک...!!!

عیدتون مبارک...!!!

سلام به همه دوستان

حالتون چطوره؟

امیدوارم تابستون حسابی خوش گذرونده باشین (مثل من)

و الان هم یه عالمه جک براتون دارم به مناسبت این چند روز عید. راستی عیدتون هم مبارک باشه

از تمام کسانی که در قسمت نظرات برام کامنت گذاشتن تشکر میکنم. بالاخره آقا حمید هم قدم رنجه کردن به این وبلاگ حقیر سر زدند. چشم اقا امیر به وبلاگ شما هم سر میزنیم حقا که قسمت پیغوم پسغومت خیلی باحاله ( آقا امیر از وبلاگ آسمان آبی)

در ضمن  قسمت لینکهای روزانه رو هم آپ کردم  یه سر بزنی بد نیست. (فقط مواظب سرت باش) به وبلاگ دوستان هم سر بزنید. من آخه چقدر به شما این چیزا رو بگم والا زبونمو موهاشو دم اسبی کردم انقدر گفتم.

بازم عیدتون مبارک

شاد و خندون باشید

 

یه سری جک!

از یارو میپرسن دو دو تا میگه: چهار تا میگن: چه جوری حساب کردی؟ میگه: خب، جمعشون کردم دیگه

یارو قاضی می شه بهش می گن حکم کن می گه : کیش

از یارو می پرسن نتیجه ی بازی هلند و پرتغال چند چند می شه؟ میگه: دو-هیچ به نفع فرانسه

یارو یه فرشته می بینه ازش خوشش میاد بهش می گه با من ازدواج می کنی .فرشته هه میگه
نه آخه من که آدم نیستم باهات ازدواج کنم یارو می گه :ولش کن بابا خب منم آدم نیستم

یارو به دوست دخترش می گه :اچ آی وی گرفتم دوست دخترش می گه: جدی یعنی جی ال ایکستو فروختی؟

تو اردبیل زلزله میاد یارو میره یه میله فرو می کنه تو زمین .ازش می پرسن چی کار میکنی؟ میگه: هیچی دارم عمق فاجعه رو اندازه گیری میکنم

یارو می گه یه چند روزیه اعصابم به هم ریخته می پرسن چرا؟ می گه : آخه می خوام بدونم پدر پسر شجاع قبل از اینکه پسر شجاع به دنیا بیاد اسمش چی بود

یارو در یخچالشون رو آروم وا میکرده دوباره می بسته میپرسن واسه چی این کارو میکنی؟ میگه: می خوام بدونم کدوم نامردی برق یخچال رو خاموش می کنه

به یارو می گن: خسته نباشی میگه: حالا اگه باشم مثلا چه غلطی می خوای بکنی؟

از یارو می پرسن : تو چه پستی بازی می کنی؟ می گه : ضد حمله

از یارو می پرسن اون کدوم پیامبر بود که کشتی ساخته بود می گه: حضرت یوگی

به یارو می گن یه پیامبر زن نام ببر میگه: پیامبر اکرم

از یارو میپرسن: هفده شهریور چه روزیه؟ می گه :فکر میکنم سیزده آبان باشه

به یارو میگن: از چه رنگی خوشت میلد؟ می گه: کمرنگ

یارو از طبقه ی پنجاهم یه برج به پایین پرت می شه به طبقه یبیستم که میرسه: می گه خدا رو شکر تا اینجا که به خیر گذشت

به یارو می گن یه جک بگو میگه: جک

از یارو می پرسن تو روزی چند ساعت کار می کنی؟ میگه بیست و پنج ساعت میگن: چه طوری؟ میگه: آخه صبحا یک ساعت زودتر از خواب پا می شم

یارو میمیره تو اون دنیا بهش می گن: تو 23/38 رکعت نماز نخونده داری؟ میگه: اون 23 رکعتش درست ولی اون 0/38 دیگه چیه ؟ میگن: اون واسه نمازهایی هستش که درست رو به قبله نخوندی ضربدر کوسینوس زاویه ی انحرافش کردیم

یارو داشته خاطره تعریف می کرده ، میگه ما سال 49 با دو نفر دعوامون شد البته سال 49 دو نفر خیلی بود

حیف که فقط تو یکی را دارم، اگه از تو یک عالمه داشتم، ، الان گاوداری داشتم.

حضرت عیسی توی بهشت داشته دنبال باباش میگشته تا اینکه یک پیرمرد و میبینه که یک گوشه نشسته و داره یه تیکه چوب رو میتراشه . میره جلو و ازش میپرسه شما توی دنیا هم همین کار رو میکردین پیرمرد میگه بله . میپرسه شما پسرم دارین ؟ میگه بله من بدون اینکه زنی بگیرم پسری داشتم که همه ی دنیا از عجایب این پسر در شگفت بودند و هنوز که هنوزم از شگفتیهای این پسر حرف میزنن و بعد از مدتی هم پنهان شد و رفت . عیسی خیلی خوشحال میشه و پیرمردو میبوسه و میگه پدر !! پیرمردم میبوستش و میگه پینوکیو!

دنیا را بدون خانم ها تصور کنید: بازارها خلوت، پولها اضافه، خیابانها خلوت، مخابرات ورشکسته، شیطون بیکار، همه میرن بهشت!

به یک دختر خانم جـــــوان و تحصیلکرده مســـلط به زبان فرانسه, خوش برخورد و خوش بیان با ظاهری آراسته و آشنا با موسیقی کلاسیک و تبحر در نواختن پیانو , جهت نظافت منزل نیازمندیم

بچه تخسه میره پیش معلمش، میگه: خانوم میشه شما زن من بشید؟
معلمه میگه: برو بشین سر جات، من الان حوصله بچه مچه ندارم.
پسره میگه: آره منم حوصله بچه ندارم... اشکال نداره، جلوگیری میکنیم

به یارو می گن چرا سیاه پوشیدی؟ می گه بابام مرده می گن چرا پاره پورست؟ می گه :اخه خدا بیامورز نمی ذاشت خاکش کنیم
 
یارو یه هزاری ور میداره بره عرق بخره و تو راه کمیته رو می بینه , یهو هول میشه و هزاری رو میندازه تو جوب...
 
یک روز سه نفر برای شکار تمساح میروند جنگل روز اول نفر اولی میرود وتا شب چیزی پیدا نمی کند
 
روز دوم نفر دومی میرود و او هم تا شب چیزی پیدا نمیکند و روزسوم نفر سومی را که از همه ساده تر بود میفرستند میبیند شب شد نیامد فردا صبح میروند دنبالش میبینند لب رودخانه نشسته یک مارمولک گرفته هی میزنه تو گوشش ومیپرسه بابات کجاهست

غضنفر میخاد به دختره تیکه بندازه میگه در قلب منی هرگز
 
یه کوسه یه ابادانی رو می خوره میره پیش باقی کوسه ها می گه مو نهنگم
 
به یارو می گن چرا نماز نمی خونی؟ می گه حفظم برای چی بخونم
 
به یارو می گن چلو کباب رو بیشتر دوست داری یا پدر مادرتو؟ می گه خواهش می کنم منو سر دو راهی نذارین
 
یه کلاغ تو اسمون تخم می ذاره ولی تخمش نمی یوفته پایین اگه گفتی چرا؟..........چون شورت پاش بوده
 
به اندازه تک تک سلولای بدنم دوستت دارم ........قربون شما تک سلولی
 
آژانس و تاکسی تلفنی "نکبت" (با مجوز رسمی از مؤسسه نکبت) با کادری شوت و خودروهای از رده خارج آماده ی راه رفتن روی اعصاب شما مشتریان عزیز است!!! با مدیریت نکبت زاده *** هم الکلی و هم معتاده رانندگان: هوشنگ و مهرتاش*** برادران اراذل و اوباش! Rتخفیف ویژه و تسهیلات *** برای معتادین و الوات! تلفن (') : سیصدو سی و چار *** کوفت و زهرمار!

علف زیر پاتیم فقط خر نشی ما رو بخوری!!!

و در قلب منی، در خون منی ، رفتم دکتر گفت انگل داری

به یکی اس ام اس میرسه با ذوق میخونه فکر میکنه جوکه ، اما خیط میشه ، مثه الانه تو

 یارو دلش میگیره محلول لوله بازکن میخوره.

از یارو که قهرمان شنا بوده میپرسن شما از کجا شروع کردین میگه والا ما از زمینهای خاکی .

به یارو میگن :‌ راسته شما به خر میگین داداش میگه آره داداش

یارو زنش دو قلو می زاد به دکتره میگه: دکتر ارزون حساب کن جفتشو ببرم!!!

یارو میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: 2000 تومن. یارو یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: 1000 تومن. باز یارو یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: 700 تومن. یارو دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!

یارو میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، یارو میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. یارو میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!

اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند

اگر می دانستی چه قدر دوستت دارم، هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی، رنگین کمان من!!!

از یه لره میپرسن تو شما آدم مشهور هم هست میگه آره .... سوفیا لُره ! ، الیزابت تای لُر ، لُر و هاردی .... یه ماده شیمیائی هم هست که اختراع خودمونه بهش میگن کلُر

آقا ماشا ا... میره تو بانک وام بگیره ، ضامن نداشته منفجر میشه

دکتر نظام وظیفه پسر لاغری را معاینه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دلیل ضعف جسمانی. پسره با خوشحالی گفت : آخ جون فوری میرم زن میگیرم. دکتره نوشت : و همچنین ضعف عقلانی!

یه روز چند تا رفیق میخواستن برن گردش ، تهرانیه میگه ماشینش با من ، رشتی میگه نهارش هم با من ، شیرازیه هم میگه تخمه و چای هم با من ، اصفهانیه میگه پس حالا که همتون یه چیز میارین منم داداشم را میارم

از خشایار پرسیدند : گاو بهتره یا گوسفند
خشایاره میگه : گاو بهتره
می پرسند چرا
میگه : گاو وقتی میخواد بره آنطرف جاده اول سمت راست نگاه میکنه بعد سمت چپ رو ، بعد میره ، ولی گوسفند عین گاو سرشو میندازه پایین رد میشه

خشایار قله اورست رو فتح میکنه ، خبرنگارها جمع میشن و ازش می پرسند : آقا رمز موفقیت شما چی بود
خشایاره میگه : والله آقا من این چیزها حالیم نیست ، اگه بازم بهم بار بخوره میارم این بالا

جون میده با تو بریم ماهی‌گیری، آخه هیچکس به اندازه تو کرم نداره!

روز valentine یکی میره کارت پستال فروشی و میگه آقا کارتی دارین که روش نوشته باشه تو تنها عشق منی؟ یارو میگه بله. میگه پس لطفا 16 تا بدین!

آرزو دارم عمرت مثل دستمال کاغذی دستشوپی باشه، سفید و مفید و دراز

آسمان را می نگرم تو را میبینم خورشید را می نگرم تو را میبینم ماه را می نگرم تو را میبینم خوب مسخره از جلوم برو کنار دیگه

اسمت را بر کوه نوشتم ریزش کرد روی آب نوشتم بخار شد.روی کاغذ نوشتم پاره شد .روی قلبم....(برو بابا با این اسمت اینم اسمه تو داری...)

یه چوب کبریته سرش رو می خوارونه آتیش می گیره

قابل توحه کسانی که فردا امتحان دارن!!!!
میدونی فرق ببر با امتحان چیه؟؟؟؟؟؟
......
ببر را وقتی میبینی میرینی!
.....
امتحان را اول میرینی بعد نتیجش را میبینی!!!!


زنه به شوهرش میگه ۳ تا حیوان نام ببر اولش با خ شروع بشه:
طرف میگه : خودت، خواهرت، خدا بیامرز مادرت!

سوسکه سیاه اکس میندازه، شب میره بغل دمپایی میخوابه!!!

از یارو میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ یارو میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!!!

از رشتیه میپرسن: از زنت میترسی؟ میگه: من؟! ...مـــن؟! ...مـــــن؟! ...عین سگ!!!

یارو مادرزنش رو میبره دکتر، دکتره میپرسه: این بنده خدا چه بلایی سرش اومده؟ یارو میگه: زهر خورده. دکتره تعجب میکنه، میپرسه: پس چرا سر و صورتش خونی مالیه؟! یارو میگه: آخه لامصب به زبون خوش که نمیخورد!!

یارو پرتقال خونی میخوره، ایدز میگیره!!!

یارو رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. یارو یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!!

یارو بچش بعد از عید فطر به دنیا میاد، اسمشو میگذاره: پسفطرت!!!

راستی فهمیدی دیشب خانه ما دزد آمد و الان دزده تو بیمارستانه؟ نه مگه چطور شد؟ هیچی، زنم فکر کرد، که دیر اومدم خونه!

حضرت ابراهیم می‌خواسته اسماعیل رو قربونی کنه که یه دفعه این آیه بهش نازل میشه
ابی جون تو در مقابل دوربین مخفی هستی

یارو تو قرعه‌کشی بانک ماکسیما برنده میشه. روزی که می‌خواستن تحویلش بدن میگه اینو آبی کنین من فردا میام می‌برمش. میگن بابا این نقره‌ایه، بهترین رنگه، آبیش کنیم؟ میگه آره. من فقط آبی تحویل می‌گیرم. خلاصه فرداش میاد و ماشین رو آبی شده تحویلش میدن. میگه به به. ببینید .... حالا شد مثل نیسان.

عزراییل میره سراغ غضنفر. غضنفر خودش رو میزنه به مردن!

یارو با یکی تصادف میکنه افسر میاد میگه: کدومتون مقصرید؟ ........ یارو میگه والله من خواب بودم ندیدم از این آقا بپرس

جوان مجرد بی‌کار از بخت برگشته‌ای به امامزاده می‌رود و می‌شنود دختری دارد راز و نیاز می‌کند: "خدایا شوهری خوب نصیبم کن." جوان خود را در بغل دختر می‌اندازد و می‌گوید: خدایا هولم نده!

به یارو می گن می دونی چرا روی خیابون ولی عصر این اسمو گذاشتن؟ می گه: چون صبح و ظهر هیچ خبری نیست ولی عصر بیا ببین چه خبر

زنها کلا به پنج گروه اصلی تقسیم میشن:
‌گروه اول زنهائی هستند که مردها رو بدبخت میکنن!
گروه دوم زنهائی هستند که اشک مردها رو در میارن!
گروه سوم زنهائی هستند که جون مردها رو به لبشون میرسونن!
گروه چهارم زنهائی هستند که کاری میکنن مردها روزی 18 بار‌آرزوی مرگ کنن
گروه 5 زنائی هستند که به اشتباه فکر میکنن جزو هیچکدوم از گروههای بالا نیستن

نگاه اولت بر من اثر کرد، نگاه دومت دیوونه‌ام کرد، نگاه سومت عاشق‌ترم کرد، اه، گندشو در آوردی، نگاه آخرت دیگه هیزبازی بود

یارو میره صدا و سیما تِست دوبلوری بده، خلاصه میشینه اون پشت و مسئول اونجا میگه شروع کن. یارو میگه:
پدر هانا: هانا بیا شامتو بخور.
مادر هانا: هانا بیا شامتو بخور.
برادر هانا: هانا بیا شامتو بخور!
جناب مسوول شاکی میشه، میگه: برو بیرون آقا وقت مارو نگیر! یارو میگه: آخه چرا!؟ یارو میگه: مرتیکة ابله، هانا اصلاٌ پدر مادر نداره! یارو میگه: آقا تورو جون بچه‌هات یک فرصت دیگه به من بده. خلاصه اونقدر ماس مالی میکنه تا طرف راضی میشه. باز یارو میره پشت دستگاه، میگه:
خانوادة دکتر ارنست...
دکتر ارنست: هانا بیا شامتو بخور!!!
 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:21 ق.ظ http://www.7th-blue-sky.mihanblog.com

سلام جکهات مثل همیشه قشنگ بود
مرسی که به من سر زدی. بازم از این کارا بکن!
خوش باشی

حمید رضا دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:33 ق.ظ

سلام چطوری ؟
مدتی ازت خبری نیست ؟
کجایی از من احوال نمی پرسی ؟
دلم واسه هر دوتاتون تنگ شده حتما آف بزار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد