یه روز یه پیرزن بیوهی 70 ساله تصمیم میگیره که دوباره ازدواج کنه، واسه همین یه آگهی ازدواج میزنه توی روزنامه و توش مینویسه که: “به یک شوهر با ویژگیهای زیر نیازمندیم: هم سن و سال خودم باشه، کتکم نزنه، زیاد دور و برِ من چرخ نزنه، و این که بتونه من رو ارضا کنه!”
دو روز بعد صدای زنگ در خونهی پیرزنه بلند میشه، پیرزن میره و در رو باز میکنه و پشت در، یه مرد با موهای خاکستری رو میبینه که رو ویلچر نشسته و دست و پا نداره! پیرزن میپرسه: “واسه آگهی من تشریف آوردید؟ واقعآ از من انتظار ندارید که قبولتون کنم، دارید؟” پیرمرد میگه: “آره واسه آگهی اومدم” پیرزن یا پوزخند جواب میده: “خودت رو نگاه کن، تو پا نداری!” پیرمرد جواب میده: “بنابراین نمیتونم دور و برت چرخ بزنم!” پیرزن میگه: “تو دست هم نداری!” پیرمرد دوباره لبخند میزنه و میگه: “بنابراین هیچ وقت نمی تونم کتکت بزنم!” پیرزن ابرویی بالا میندازه و میگه: “ببینم میتونی من رو ارضا کنی؟” پیرمرد تکیه می ده به ویلچر و یه لبخند بزرگ میاد روی لباش و میگه: “من زنگ در خونهات رو زدم، نزدم؟
سلام دوست عزیز
آپلود عکس در:
http://www.avaxiran.com/
جالب بود
خیلی بی شخصیتی. میموون گوساله.
بی ادبا...........شما تربیت خانوادگی ندارین احیانا؟؟!!!!
بی ادبا...........شما تربیت خانوادگی ندارین احیانا؟؟!!!!
بابابی خیال اینادیگه چیه؟؟؟؟

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای .این مگه کی بوده که اینقد.....................
خیلی باحالی جکات عالی بود بووووووووووووووووووووووووووس
ghorboonet...... mercy manam be bloget ray dadam
قشنگ بد گوزم کف پات ریفیق


