ترکه تصادف میکنه، ملت علاف میریزن دورش و شروع میکنن نظر کارشناسی دادن. بالاخره بعد یک مدت افسر راهنمایی میاد، منتها اونقدر ملت هرکدوم واسه خودشون چرت و پرت میگفتن که صدای افسره به جایی نمیرسیده. ترکه شاکی میشه، داد میزنه: ساکت.. ساکت... ایلده دیگه اینجا کسی جز جناب سروان حق گه خوردن نداره!
ترکه میرسه سر یک صحنة تصادف، از یکی میپرسه: ببخشید قربان، اینجا چه خبره؟ یارو هم میگه: هیچی آقا، این بدبخت گوزپیچ شده! ترکه میره تو فکر، بعد یک مدت یک بنده خدای دیگه میاد از ترکه میپرسه: ببخشید اینجا چی شده؟ ترکه میگه: ایلده منم خوب نفهمیدم، نمیدونم این بابا پیچیدیه گوزیده، گوزیده پیچیده، سر پیچ گوزیده؟!
از ترکه میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ ترکه انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!
لره داروخونه داشته، یک روز جلو در مغازه بزرگ مینویسه: سوسک کش جدید رسید! خلاصه بعد یک مدت یک بابایی میاد تو میگه: ببخشید، جریان این سوسککش جدید چیه؟ این خونة ما رو سوسک سر گرفته. لره میگه: این دارو خیلی جدیده و بازدهیش هم تضمینیه. شما این دارو رو میریزید تو یک قطره چکون، بعد کشیک میکشید تا سو! 7;کها رو بگیرید. هر سوسک رو که گرفتید، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازین دارو میچکونید، بعد از یک مدت سوسکها کور میشن و خودشون از گشنگی میمیرن! یارو کف میکنه، میگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگیریم که همونجا درجا میکشیمشون! لره میره تو فکر، بعد یک مدت میگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه!
ترکه اسم بچه شو می زاره رستم می ترسه صداش کنه.
میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین!
آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده
چند نفر اکیپی میرن کوه نوردی شب خواب بودن دیدن یکی داد می زنه جرج جرج... میگن: ما اینجا جرج نداریم که! خلاصه می خوابن صبح پا می شن میبینن ترکه رو گرگ خورده
یه روز یه ترکه یه جیرجیرک می گیره تا صبح روغن کاریش میکنه..
ترکه و زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نمیزدند. زن ترکه وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای ترکه میگذاره که: منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، میبینه ترکه براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه
کرده تو کردستان پونزده نفرو میکشه، تو دادگاه به حداکثر مجازات محکوم میشه. میگیرن شلوارشو درمیارن، پاش استرچ میکنند
به لره میگن: ببخشید شما لرید؟ میگه: نه پس انم با این سبیل پهنم؟!
به ترکه میگن چند تا بچه داری؟ میگه 2 تا . میپرسن: کدومش بزرگتره؟ میگه: خوب اولیش!
ترکه میره بقالی، میبینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!
غضنفر عقب عقب راه میرفته، ازش میپرسند: چرا اینجوری راه میری؟ میگه:آخه بچهها میگن از پشت شبیه آلن دلونی!
معلم: الفبای فارسی رو بگو ببینم. شاگرد: الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت... معلم: الفبای انگلیسی رو بگو ببینم. شاگرد: ا – بی – سی – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد... معلم: الفبای یونانی رو بگو ببینم. شاگرد: آلفا – بتا – ستا – چهارتا – پنجتا ... معلم: نخواستم بابا یه شعر بگو. شاگرد: نابرده رنج گنج – پنج – شش – هفت...
شادوخندون باشید همیشه
خیلی حال کردم
دمت سوزان
به منم سر بزن
بدرود
سلام وای پر خیلی جکات باحال بود ایول داری







مرررررررررررررررررررررررررسی
مگه علافی چرا فقط به ترکه گیر میدی بیچاره ترکا خوبه خودتو مسخره نمی کنی



یه جا نوشتی اجازه گرفتی از قومیت ها
من اصفهانی هستم
ادم نمیاد ازم اجازه گرفتی
منم از تو اجازه مییگرم یه جوک واسه مادرت میسازم چطوره؟
یه روز بابات به مادرت گفت این ساعت خوشگله رو ا زکجا اوردی؟
مادرت گفت یه ساعت دادم!یه ساعت گرفتم
چطور بود؟
خوشت اومد؟
شاددد باش!!!!!!!!!!!!!!
عالی بود
تو فک نمیکنی که داری با این کارت نژاد پرستی میکنی ؟توکشوری که نژاد پرستی رو قبول نداره؟!
خجالت بکشید واقعا که
درضمن هرچی نوشته بودی خیلی بی مزه و چرت بودن